هفتِ دی...
هوالمبین... هفتم دی ماه شد روز دوست داشتنی من...مقدس و محبوبِ همیشگی ام... راستی چند ساله شدم؟! حساب روز و ماه را ندارم.... به تقویمِ مادرانه ام ...درست دوسال و چهارماه ! شاید هم یکسال و هفت ماه و هجده روز ! با شمارشِ عشق ... ده سال و نیم ! به حساب رازدلم ، شش سال و اندی ! هرچه بود گذشت و امروزم مهم است... اینکه مـــــــــــادر توام.....مبین یگانه ی زندگی ام اینکه همــسر نجیب ترین مردِ روزگــــــــارم... امروز من....دقیقا بیست و شش سال ام و ...ثمره ی زندگی ام..یکسال و هفت ماهه است... اینکه هنوز فرزندم ! و این حسِ فرزندی...عجیب شیرین است...اینکه در مقابلشان خُــــرد میشوی...اینکه وقتی ...